روزی عالمی در بندر سوار قایقی شد در حالی که چندین کتاب قطور داشت در طی مسیر گرم گفت و گو با قایقران شد و از او پرسید :
ای قایقران ! ایا سواد داری؟
-خیر قربان!
-پس نصف عمرت بر فناست!
قایقران ساکت شد ولی کمی بعد دریا خشمگین شد و قایق در هم شکست و هردو به اب افتادند !
قایقران از عالم پرسید
شنا بلدی؟
عالم در حال دست و پا زدن گفت : خیر!
خوبه که ما آدم ها تا جایی که می تونیم مهارتهای مختلف رو یاد بگیریم و البته خوبتر اینه که به خاطر بلد بودن چیزی دیگری رو تحقیر نکنیم.