ای اِم اُو EMO

یک فنجان اطلاعات عمومی مفید و نکته های جالب با قند داستان

دو لنگه دمپایی

در هند قطار ها همیشه تا روی سقف پر از ادم است.روزی لنگه دمپایی مسافری که روی سقف بود واگن نشسته بود پایین افتاد و او فورا لنگه ی دیگر را هم به پایین پرت کرد .

مسافری که در کنارش نشسته بود از کار او تعجب کرد و او در پاسخ گفت :

من با یک لنگه دمپایی نمیتوانم راه بروم و کسی هم که ان یک لنگه را پیدا کند برایش فایده ای نخواهد داشت ، پس بهتر که هر دو لنگه را من پرت کنم و لا اقل او دو لنگه را پیدا کند و سودی از این دمپایی ببرد.

بیندیشید:

اگر در زندگی مان اتفاق بدی رخ دهد ولی ما بدانیم که فرد دیگری از ان ماجرا بهره خواهد برد،درد و رنج ما تسکین پیدا میکند؟ ایا تا به حال این حالت را تجربه کرده اید؟برایتان پیش امده که در یک بازی ببازید ولی از شادی حریفتان خوش حال شوید؟ 

ایا در نهایت این احساس به معنی خوشبخت بودن در هر شرایطی نیست؟

۱۰ ارديبهشت ۹۳ ، ۱۸:۵۵ ۱۵ نظر موافقین ۸ مخالفین ۰
داریوش عزیزی

در حولی بساط شیطان

دیروز شیطان را دیدم در حوالی میدان . بساطش را پهن کرده بود ، فریب می فروخت . مردم دورش جمع شده بودند . هیاهو می کردند و هول می زدند و بیشتر می خواستند .
توی بساطش همه چیز بود : غرور ، حرص ، دروغ و خیانت ، جاه طلبی و قدرت . هرکس چیزی می خرید و در ازایش چیزی می داد . بعضی ها ایمانشان را می دادند و بعضی آزادگی شان را .
شیطان می خندید و دهانش بوی گند جهنم میداد . حالم را بهم می زد ، دلم می خواست همه نفرتم را توی صورتش تف کنم .
انگار ذهنم را خواند ، موذیانه خندید و گفت : من کاری با کسی ندارم ، فقط گوشه ای بساطم را پهن کرده ام  و آرام نجوا می کنم ، نه قیل و قال می کنم و نه کسی را مجبور می کنم چیزی از من بخرد ، می بینی آدمها خودشان دور من جمع شده اند .
جوایش را ندادم، آن وقت سرش را نزدیکتر آورد و گفت : البته تو با اینها فرق می کنی . تو زیرکی و مومن . زیرکی و ایمان ، آدم را نجات می دهد . اینها ساده اند و گرسنه . به جای هر چیزی فریب می خورند 
.
از شیطان بدم می آمد ، حرفهایش اما شیرین بود . گذاشتم که حرف بزند . و او هی گفت و گفت و گفت . ساعتها کنار بساطش نشستم . تا اینکه چشمم به جعبه ای عبادت افتاد که لابه لای چیزهای دیگر بود . دور از چشمان شیطان آن را برداشتم و توی جیبم گذاشتم . با خودم گفتم ؛ بگذار یک بار هم شده کسی چیزی از شیطان بدزدد . بگذار یک بار هم او فریب بخورد .

به خانه آمدم و در جعبه ی کوچک عبادت را باز کردم . توی آن اما جز غرور چیزی نبود . جعبه ی عبادت از دستم افتاد و غرور توی اتاق ریخت . فریب خورده بودم .
دستم را روی قلبم گذاشتم ، نبود . فهمیدم که آن را کنار بساط شیطان جا گذاشته ام .
تمام راه را دویدم ، تمام راه را لعنتش کردم ، تمام راه خدا خدا کردم . می خواستم یقه ی نامردش را بگیرم ، عبادت دروغی اش را توی سرش بکوبم و قلبم را پس بگیرم .
به میدان رسیدم ، شیطان اما نبود .
آن وقت نشستم و های های گریه کردم ، از ته دل .
اشک هایم که تمام شد ، بلند شدم ، تا بی دلی ام را با خود ببرم ، که صدایی شنیدم ............صدای قلبم را .

پس همان جا بی اختیار به سجده افتادم و زمین را بوسیدم . به شکرانه ی قلبی که پیدا شده بود .
 
(بر گرفته از داستان های عرفان نظر اهاری)
۱۰ ارديبهشت ۹۳ ، ۱۸:۲۶ ۲ نظر موافقین ۶ مخالفین ۰
داریوش عزیزی

غول ثروت مند گردشگری

غول گردشگری ایران: حسین ثابت

 


حسین ثابت بکتاش متولد ۱۳۱۳ در مشهد است. از عناوین او، کارآفرین ثروتمند ایرانی، دلال فرش، و صاحب گروه هتل‌های ثابت را گفته‌اند.

ثابت تا پنج سال قبل در جزایر قناری ۵ هتل (۵ هزار تخت) داشته و در ایران نیز هتل بزرگ داریوش را به سبک تخت جمشید در کیش ساخته است.

وی، غیر از این هتل، چهار هتل دیگر نیز در کیش دارد و شرکت تجارت بین‌المللی ثابت و مجموعه پارک دلفین‌های کیش (دلفیناریوم و باغ پرندگان با مساحت بیش از ۶۵ هکتار) متعلق به اوست.

او کلنگ سرمایه گذاری هتل ۷ ستاره کوروش را نیز در جزیره کیش بر زمین زده که سیستم‌های آن با انرژی خورشیدی کار می‌کند (به عنوان نخستین هتل سبز ایران) و ۵۰۰ اتاق خواهد داشت.

سوئیت‌های هتل داریوش او در زمان‌های عادی سال هر شب ۴۰۰ هزار تومان و در ایام عید نوروز و… تا ۷۰۰ – ۸۰۰ هزار تومان هر شب اجاره داده می‌شود.

حسین ثابت چند هتل نیز در جزایر قناری اسپانیا تاسیس کرده و هم‌اکنون نیز بزرگترین شرکت هتل‌داری اسپانیا را صاحب است و خود او نیز در یکی از دو جزیره اختصاصی خود در اسپانیا زندگی می‌کند.

در خرداد ۸۷ رئیس سازمان میراث فرهنگی از فروش هتل‌های لاله تهران، یزد و سرعین با قیمتی معادل ۱۲۰۰ میلیارد ریال خبر داد. اسفندیار رحیم مشایی در مورد خریدار این خرید بزرگ گفته بود: «خریدار این هتل‌ها یکی از سهامداران این مجموعه است که دارای سوابق درخشان و موثری در صنعت گردشگری و هتل داری در داخل و خارج از کشور است.» این خریدار همان ثابت بود.

پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :


۱۰ ارديبهشت ۹۳ ، ۱۸:۱۹ ۱ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰
داریوش عزیزی

نام قدیمی کشور های جهان 1

ایران : پارس ، پرشیا

المان : پروس 

انگولا : افریقای غربی پرتغالی

اتیوپی : حبشه،بیشینا

اندونزی : هند هلند ، هند شرقی

انگلستان : بریتانیا

اتریش : نمشه

افریقای مرکزی : اوبانکی شاری 

ایتالیا : روم

ایرلند : میبرنیا ،ارین

۱۰ ارديبهشت ۹۳ ، ۱۸:۱۵ ۰ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰
داریوش عزیزی

خدایا...

خدایا...

خدایا لحن  این مردم برایم غریب است    اینجا شهر من نیست اینجا زمین است

۰۹ ارديبهشت ۹۳ ، ۱۸:۵۷ ۶ نظر موافقین ۹ مخالفین ۰
داریوش عزیزی

زبان سوسکی

زبان سوسکی نوعی زبان رمزی و مفید برای دانش اموزان و دانش جویان برای تقلب و یا ایستگاه کردن معلم و یا... میباشد و فواید بسیاری دارد و البته جذاب است 

پیش نهاد میکنم حتما یه دور بخونید حتی اگه به دردتونم نمیخوره !


ادامه مطلب...
۰۹ ارديبهشت ۹۳ ، ۱۸:۵۳ ۲۸ نظر موافقین ۶ مخالفین ۱
داریوش عزیزی

خانه ای که به هیچ دردی نمیخورد!

روزی گدای بدبختی در خانه ای را کوفت و نانی درخواست کرد!

صاحبخانه با پرخاشگری گفت: تو خانه ی مرا با نانوایی اشتباه گرفتی ای؟چه نانی برای تو بیاورم!؟

-پسکمی چربی به من بده.

-تا انجایی که من میدانم بر سر در خانه ی من ننوشته اند قصابی!!

-پس مشتی ارد ده.

تو کجا پرده های اسیاب بینی؟

-خوب لیوانی اب به من بده .

اینجا رود خانه هم نیست!

گدا شلوارش را پایین کشید و به اسودگی مشغول ادای حاجت شد.

صاحبخانه خشمگین تر فریباد کشید: چه میکنی؟

گدا: اگر این جا نه چیزی برا نوشیدن یافت میشود،نه چیزی برای خوردن،چگونه کسی میتواند در ان زندگی کند؟ پس اینجا خرابه ای هست که به درد ادای حاجت میخورد

۰۹ ارديبهشت ۹۳ ، ۱۸:۴۰ ۱ نظر موافقین ۵ مخالفین ۲
داریوش عزیزی

ریشه ی نام کشور ها 8

استونی : راه شرقی

اکوادور: خط استوا

الجزایر : جزیره ها 

السالوادور : رهایی بخش مقدس

اندونزی : مجمع الجزایر هند 

اوروگوئه : شرقی

اوکراین : منطقه ی مرزی

ایتالیا : شاید به معنی ایزد گوساله

پورتوریکو : بندر ثروتمند

جامائیکا : سرزمین بهاران

۰۹ ارديبهشت ۹۳ ، ۱۸:۲۸ ۰ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰
داریوش عزیزی

همه ی علوم دنیا

نقل شده است که پادشاهی در ایران باستان به نام ضمیر نام داشت

او انقدر به علم مشتاق بود که تمام عالمان را فراخواند  و از انان خواس تا تمامی علوم را در کتاب هایی بنویسند

پس از بیست سال عالمان هر یک با 500 جلد کتاب حجیم بازگشتند ولی شاه چهل سالش شده بود و هیچ گاه زمان خواندن ان کتاب ها را پیدا نمیکرد!

پس از انا خواست که از ان کتاب ها یک جلد کتاب خلاصه شده بنویسند

دوباره پس از بیست سال عالمان بازگشتند اما پادشاه 60 سالش شده بود و نمیتوانست ان کتاب را به راحتی بخواند پس از انان کتابی خلاصه تر خواست 

عالمان پس 10 سال بازگشتند ولی شاه نابینا شده بود و بیمار 

شاه گفت : انچه برای من لازم است مرگ است بی انکه معنای سرنوشت ادمی را بفهمم

انگاه سالخورده ترین عالمیان جلو امد و گفت : 

زاده میشود رنج میکشد و سرانجام میمیرد!

در همین لحظه پادشاه جان به جان افرین تسلیم گفت.

۰۸ ارديبهشت ۹۳ ، ۱۹:۴۲ ۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۱
داریوش عزیزی

خدایان روم باستان 3

نپتون (پوزوئیدون ) : خدای دریاها

ولکان : خدای اتش 

ومته : الهه خیر و نیکی

هرکول : الهه شجاعت

هرمس : خدای تجارت (به رومی=مرکور)

هستا : الهه اتش 

هفائیس توس : خدای صتعت 

یرس : الهه گناه

۰۸ ارديبهشت ۹۳ ، ۱۹:۳۱ ۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۱
داریوش عزیزی