" اگر خاری به پای کسی برود _ کسی که آنسوی دنیا زندگی می کند _

آن خار به پای جوانمرد فرو رفته است .جوانمرد است که درد می کشد.


اگر سنگی سری را بشکند،اگر خونی در جائی جاری شود،این جوانمرد

است که زخمی می شود،این خون جوانمرد است که جاری می شود .


اگر اندوهی در دلی بنشیند ، اگر دلی بگیرد و بشکند ، آن اندوه از آن

جوانمرد می شود و آن دل جوانمرد است که می گیرد و می شکند .

                                                      

***

جوانمرد گفت :خدایا چرا این همه با خبرم می کنی از هر خار جهان و از

هر خون جهان و از هر اندوهش؟ چرا جهان به این بزرگی را در تن کوچک

من جا داده ای؟

خدا گفت :جهان را در تو جا داده ام ؛ زیرا جوانمرد نخواهی شد ، مگر آنکه

جهانمرد باشی ! " *